Thursday, February 19, 2009

ماجراهای دکتر اصدق الواعظین شماره 3


سیزدهم فروردین 1387

نامه ای به سردار زارع
از استاد دکتر آیت اله اصدق الواعظین

"یادش بخیر حتی در زمان طاغوت یک بار که من یک ضعیفه ای را برای یک مومن عقد کرده بودم به من اتهام زدند که آن زن شوهر داشته و چرا این کار را کرده ام. البته من میدانستم آن ضعیفه شوهر داشت ولی خوب سر پرشوری داشتیم و تحت تاثیر مبارزات حضرت امام، گاهی از این کارها میکردیم."


برادر همرزم حزب اللهی
سردار زارع، دامه حرکاته

السلام علیکم و علی ازواجکم جمیعا.
برادر جان قبل از هرچیز میخواستم به تو اطمینان بدهم که ما روحانیت دانشگاهی و مبارز پشت سر شما ایستاده ایم. آنچه شما کرده ای فقط خدمت به امام راحل و ولی فقیه بوده است. ما آنهمه از صیغه و لزوم و منافع آن برای جامعه گفته ایم و حالا که یک سردار حزب اللهی؛ که عمری را در مبارزه با فساد گذرانده، برای سلامت جامعه اقدام به صیغه ی تعدادی ضعیفه کرده اینطور عده ای جیغ و داد راه انداخته اند. آنچه شما کرده ای یک ذره هم از توضیح المسائل امام راحل عدول نکرده ای. شما کاری را کرده ای که بارها آقای رفسنجانی در نماز جمعه در مورد آن بحث کرده و سفارش کرده که همه بکنند. به کسی چه مربوط که شما در رابطه با عیالات شرعی خودت دست به چه ابتکارات و نوآوری هایی می زنی و چگونه "نماز جماعت" برگزار میکنی. آیا این گناه است که شما ذهن خلاقی داری؟ حالا اگر یک عده از خدا بیخبر از داخل حرم شما عکس و فیلم گرفته اند، آنها هستند که باید محاکمه و تعزیر بشوند. باید دست راست و پای چپشان "من خلاف" بریده بشود. من خودم دوسه بار مورد چنین اتهاماتی قرار گرفته ام و بخوبی طعم تلخش را میشناسم. اما چون خودم حاکم شرع بودم بخوبی توانستم خودم را تبرئه و حسودان را کنف بکنم.
یادش بخیر حتی در زمان طاغوت یک بار که من یک ضعیفه ای را برای یک مومن عقد کرده بودم به من اتهام زدند که آن زن شوهر داشته و چرا این کار را کرده ام. البته من میدانستم آن ضعیفه شوهر داشت ولی خوب سر پرشوری داشتیم و تحت تاثیر مبارزات حضرت امام گاهی از این کارها میکردیم. کار به دادگاه کشید. رئیس دادگاه طاغوتی با آن چشمانش به من چپ چپ نگاه کرد و گفت مردک به چه جراتی زن شوهر دار را برای مرد دیگری عقد کرده ای؟ و من هم که سر پرشوری داشتم و به خاطر مبارزه با طاغوت و از بابت تقیه گفتم قربان غلط کردم. من زن و بچه دارم. به من رحم کنید و عفو بفرمایید و آن نامرد ضد انقلاب که میخواست مرا به زندان بیندازد با پا در میانی سایر علما و کسب رضایت شاکی مرا بخشید. اما من که ذاتا یک روحانی مبارز بودم وقتی به خانه رسیدم در دفترچه خاطراتم نوشتم که "ای نامردها، زن شوهر دار که سهل است من فیل را هم عقد میکنم." هرچند که در دوران انقلاب و دوران کاندیداتوری من برای مجلس اول، منافقین سند درآوردند که آن دفترچه قلابی است و من آنرا بعد از پیروزی انقلاب درست کرده ام اما ما پیرو خط امام بودیم و انقلابی تر از آن بودیم که با این حرفها جا بزنیم. و شما هم فرزندان خلف ما هستید و با همت شماست که این مملکت از شر مفسدین خلاص شده و ریشه فساد در آن کنده شده. البته من بعد از انقلاب حساب آن رئیس دادگاه نامرد را رسیدم و دستور اخراج و پاکسازیش را دادم و بعدها هم حکم تعزیر و اعدام تعدادی از منافقین را صادر کردم.
حالا اینها دیده اند که نمیتوانند با روحانیت و علما در بیفتند، دور از چشم دوست و همکار و همراه شما؛ قاضی مبارز مرتضوی، به سراغ شما آمده اند. کارهای دیگری هم که به شما نسبت داده اند همه از روی حسادت بوده. وگرنه بر اساس سوابق موجود هیچکدام از برادران و سرداران به اندازه شما در مبارزه با بدحجابی و فساد و در خدمت به روحانیت دانشمند و مبارز زحمت نکشیده. و امروز اگر می بینیم ریشه فساد مانده از دوران طاغوت در این مملکت خشکیده، همه را مرهون زحمات روحانیت دانشگاهی و شما سرداران مبارز و امثال قاضی مرتضوی هستیم.
اما ای برادر کجایی که ببینی مردم بی دین و ایمان برای مراسم طاغوتی سیزده بدر چه سر و صدایی راه انداختند. به این مردم اگر رو بدهی میخواهند عید مذهبی نوروز را هم به یک عید ملی و غیر مذهبی تبدیل کنند. با این کارها عذاب الهی؛ از قبیل سیل و زلزله و گرانی و بیکاری و اعتیاد دامن این مملکت را خواهد گرفت. کجایی که بیایی و با آن شم ضد طاغوتی ات این روز سیزده بدر را هم به یک مراسم عبادی سیاسی تبدیل کنی. اگر امثال تو نباشند معلوم نیست چه بر سر حکومت ما می آید. ای کاش بودی و این روز را به روز دعای باران تبدیل میکردی. مردم را به صحرا می بردیم و ما علما هم می آمدیم و همه با هم برای آمدن باران و در برخی شهر ها برای نیامدن سیل دعا میکردیم و بعد هم سفره ی نذری می انداختند و مثل روزها عزاداری، مومنین و علما دلی از عزا در میاوردند. یا از آن هم بهتر، این روز را روز دعا برای دفع گرانی میکردید. حتما خبر دارید که مقام معظم ولایت فقیه توی دهان برادر سردار دکتر احمدی نژاد زده و فرمودند که در مملکت هم گرانی وجود دارد و هم تورم و باید برای آن فکر دراز مدت کرد. خوب چه فکری دراز مدت تر از اینکه هرسال همه ی مردم در روز سیزده فروردین به صحرا بروند و برای دفع گرانی دعا کنند. مسائل مردم و مملکت را ما علما باید حل کنیم.
خلاصه اینکه سردار جان از وقتی حسودان ترا به جرم اجرای دستورات امام راحل از دور مبارزات خارج کرده اند، اوضاع مملکت خراب شده و بدحجابی خیلی زیاد شده و زنان فاسده با خیال راحت و بدون رعایت مسائل شرعی و بجا آوردن مراسم صیغه، خود فروشی می کنند. شاید هم چاره ای نداشته باشیم که از همه ی سرداران هم بخواهیم که بیش از پیش به راه و روش شما ادامه بدهند وگرنه فساد مملکت را خواهد گرفت. مطمئن باشید که ما علما حتما با مقام معظم ولایت فقیه صحبت خواهیم کرد که شما را با ترفیع درجه به خدمت مجدد بخواند. مگر این کار را در مورد سردار مظلوم، فرهاد جان نظری؛ که در زمان وقوع حادثه 18 تیر 78 فرماندهی انتظامی تهران را بر عهده داشت و به او اتهام دانشجو کشی زده بودند نکردیم؟ در حالی که او با خلوص نیت و با تعظیم به روح ائمه اطهار دستور داده بود که دانشجویان خاطی و ضد انقلاب را از پنجره به حیاط پرتاب کنند. او هم مثل شما کاری جز حفظ نظام و انجام دستورات ولایت فقیه نکرده بود. ما اهل کوفه نیستیم زارع تنها بماند.
والسلام علیکم و علی اربابکم.
دکتر آیت اله اصدق الواعظین. رئیس آینده دانشگاه تهران.

وبلاگ نوشته های حسین پویا:
http://hosseinpooya.blogspot.com/

No comments:

Post a Comment