Friday, October 23, 2015

فرجام "برجام" و جام زهر


حسین پویا
30 مهرماه 1394
 چون توافقنامه اش برجام شد
سیدعلی از هسته ای ناکام شد

گرچه قِر میداد یک خط در میان
دست او رو شد برای غربیان

لاجرم بعد از بسی گفت و شنود
چاره ای جز خوردن زهرش نبود

لاکن این ملای الدنگ دغل
تا نبیند مرگ خود را در عمل

دست مجلس داد آن برجام را
خر کند تا مجلس بد نام را

گفت این برجام حرف بنده نیست
من نمیدانم که این برجام چیست

خود شما دانید و آن شیخ بنفش
ناخن و دندان و مشت و لنگه کفش

"فِر"! زده بر "خط قرمزهای" من
بسته با برجام دست و پای من

من نبودم راضی از برجامشان
بی خبر افتادم اندر دامشان

گشته بودم ظاهرا خنگ و خرفت
حقه هاشان دامن من را گرفت

لاکن ای دلواپسان مجلسی
جز شما نَبوَد مرا یاور کسی

از سر تقصیر اینها نگذرید
پرده برجامشان را بردرید

زانکه این نامردمان فتنه باز
گشته بهر من زبانهاشان دراز

توی مجلس سخت افشاشان کنید
قهر اگر کردند، دعواشان کنید

هم بترسانیدشان از انتقام
یا فرو انداختن از پشت بام

آنکه می گوید که این پیروزی است
این همان بی غیرت دیروزی است

دشمن است او، سخت سرکوبش کنید
بعد هم از صحنه جاروبش کنید

الغرض ای جمله ی دلواپسان
در هراسم بنده از آن ناکسان

رویشان را توی مجلس کم کنید
جایگاه بنده را محکم کنید

بعد از آنی هم که کم شد رویشان
پاره شد عمامه بدبویشان

بعد از آن دیگر شما ساکت شوید
توی دست بنده چون راکت شوید

تا کند برجام از مجلس عبور
فاتحه خوانید بر اهل قبور

بهر حفظ وحدت و حفظ نظام
می خورم من زهر را مثل امام

می خورم آن زهر در آن جام را
می پذ یرم بنده هم برجام را








Wednesday, October 7, 2015

یکی از پاسخ های "آقا" به اوباما قبل از امضای توافقنامه

حسین پویا
سه شنبه 27 آبان 1393

ای اوبامای خوش قد و بالا
میدهم پاسخ تو را حالا

پاسخی را که میدهم بنده
نشود باعث جوک و خنده

حرف از صلح و آشتی زده ای
عاورین، لو بده که چی زده ای

جنس اعلا اگر کنی مصرف
مثل من میزنی تو توی هدف

من ندارم خیال جنگیدن
گرچه اینها شعارشو میدن

من شعارم شعائر دین است
لیک دنیا به بنده بدبین است

بنده با بمب هسته ای چیزم
هسته ها را در آب می ریزم

بمب میخوام چکار من، مومن
بنده دارم دویست لشگرِ جن

همه فرمانبرند و نوکر ما
بهتر از بمب هسته ای به خدا

گر اراده کنم به یک فرمان
میشود زیر و رو تمام جهان

لاکن ای حضرت اوباما جان
عشوه ات کرده بنده را داغان

باز گفتی تو از حقوق بشر
آبروی مرا دوباره نبر

نگرانی تو از حقوق زنان
که چرا کم بود در اینجا آن

بنده روزی هزار کیسه نان
میدهم بابت حقوق زنان

اینکه اینجا کسی به زندان است
شایعاتات صهیونیستان است

بنده گفتم به شیخ صادق دوش
که به حرف برادران نده گوش

گرچه ما شادمان ز اعدامیم
لیک گویا یه خورده بدنامیم

حکم اعدام هر که را دادی
بعد از اعدام او نکن شادی

توی آن پشم و شیشه ظاهر شو
پز بده مثل بنده، شاعر شو

بر سر و سینه ات بزن کشکی
پس بیاور به دیده گان اشکی

تا که هندیّ و روسی و چینی
همه باور کنند غمگینی

سوی یو اِن برند پیغامت
ماستمالی کنند اعدامت

ای اوباما که اهل تدبیری
تا دو سال دگر تو هم میری

بحث تحریم را بیا ول کن
گفتگو کن، تو ایدل ایدل کن

ول کن آقا تو بیخ خرخره را
کش بده جان من مذاکره را

کش بده جان من دوسال دگر
بعد از آن خر بیار، باقالی ببر




Thursday, October 1, 2015

خط و نشان سیدعلی "آقا"!

حسین پویا
8 مهرماه 1394

"آقا"! که رئیس کل دین است
واقف به "حساب"! مومنین است

نوشید چو زهر هسته ای را
آن مایع مغز پسته ای را

در رعشه فتاد دست و پایش
افتاد ز شانه اش عبایش

یک جیغ بنفش کرد صادر
در امر صدور، بود ماهر

از بوی بد و صدای آن باد
احساس بدی به جانش افتاد

فهمید نمانده راه چاره
لاستیک نظام گشته پاره

از خوردن جام زهر هسته
راه پس و پیش گشته بسته

با کوسه بسی بگو مگو داشت
بس ترس ز حیله های او داشت

ترسید که آن پلید ملعون
یک خدعه کند به کار ایشون

نزدیک چو گشت انتخابات
با کوسه بگفت؛ "گور بابات"!

ای کوسه بیسواد قرتی
خواندی تو مرا "علی زِپِرتی"!

از بسکه زدی تو نِق به بنده
کردی تو مرا اساس خنده

ای خاطره ساز بی مروت
کردی تو مرا دچار حیرت

هی خاطره ی دروغ گفتی
گفتی که فقط خودت شنفتی

جر خاطره "امامت"! من
باقی همه بود کذب روشن

تو نقشه برای من کشیدی
خفه ت می کنم! کجاشو دیدی!

تو در پی تاج و تخت هستی
من میشناسمت چقدر پستی

ای کوسه حقه باز چاخان
می خوای که بشی تو شاه! ایران

با فتنه گران شدی تو همدست
آن شیخ بنفش احمق و پست

بشنو سخن نهایی از من
حالا که شدی به بنده دشمن

از خط و نشان من حذر کن
احساس رسیدن خطر کن

تصمیم گرفته ام به سرعت
سوتت! بکنم جَوار عمه ت!!